کمی نگاه کن مرا، من به تو مبتلا شدم
تن چو حجاب شد تو را، از تن و جان جدا شدم
ای همه عاشقانه ام، ای غزل و ترانه ام
من ز غمت فسانه ام، چون به تو اقتدا شدم
شعر و ترانه ای مرا، سحر و فسانه ای مرا
زین سبب است مر تو را مرغ سخن سرا شدم
دل به هوای روی تو، گشت روانه سوی تو
زین سفر دراز بین، روح ز تن جدا شدم
بهر دلم دوا تویی، شاهد ماجرا تویی
از چه ملالتم کنی، من که ترا گدا شدم
در طلب نگاه تو جان و تنم فدای تو
چون به کمند زلف تو همدم و همنوا شدم
وارش همه بهانه اوست، من عدمم فسانه اوست
ساحل و هم کرانه اوست، من ز منم جلا شدم
 
نوشته : وارش 10:24 1391/10/01