بنگر آن ماه پریچهره چه ها کرد دلا
گیسوان منزل صد بنده چو ما کرد دلا
آنکه بنشسته به دل مهر رخش روز ازل
بشکست عهد دل و ترک وفا کرد دلا
همه دم بود به دل دلبر و دردانه، نگر
ساغر از باده تهی میل جفا کرد دلا
منگر آن زلف که بس دیده تماشگر اوست
کشته ها بر قدمش زلف دوتا کرد دلا
در عیان بود چو من عاشق سرگشته ولی
بوسه بر جام رقیبان به خفا کرد دلا
گر تو را باز رسد فرصت دیدار بگو
از چه رو شعله این عشق به پا کرد دلا
گفتمت ای دل وارش زده زین باده منوش
کی تو را مستی این باده شفا کرد دلا
 
نوشته : وارش 14:18 1395/08/02