امشب ز تو ای دل غزلی باز شنیدیم
وز شرم گل از روی رخی ناز شنیدیم
دلبسته به گیسوی پریشان شده گشتیم
ناگفته غمی از دل شهناز شنیدیم
در وصف رخش چون بتوان گفت چو هردم
بس ناله و فریاد ز هر ساز شنیدیم
ای بلبل عاشق نبود بر حرمش راه
ما از نگهش قصه این راز شنیدیم
تقدیر شد از شبنم رویش نچشیدن
هر چند بسی مژده ز اعجاز شنیدیم
وارش که بود رهرو این عشق به یادش
از هر گذری قصه ناساز شنیدیم
 
نوشته : وارش 18:17 1395/03/27